-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 آبانماه سال 1388 18:39
با سلام خدمت همه دوستان عزیزم شرمنده از این که چند وقتی تنهاتون گذاشتم. سرم خیلی شلوغه سعی می کنم بیشتر به وبلاگم سر بزنم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 22:30
خدایا جذبه عشق تو را خواهم که می دانم به هر عشقی که جز عشق تو رو کردم مجازی بود امیدا به دنیا دل نبستم تا به دامان تو بگریزم که با معشوق باقی عشق فانی را چرا خواهم خداوندا پناهم ده که از دلبستگی های جهان تنها تو را خواهم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 مهرماه سال 1388 20:26
برای من خواندن اینکه شن ساحل نرم است کافی نیست، می خواهم پای برهنه ام این نرمی را حس کند معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد برای من بیهوده است. آندره ژید
-
آشنای غریب
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 21:14
پیشترها ای مهر آشنا در سرخی شفق اشک تو می نشست بر بوم برگ نقش شمیم تو می نشست اما دریغ و درد خورشید بی نشان در سردی خزان نام تو مرده است تنهایی تو را این روزها غروب هم از یاد برده است... اللهم عجل لولیک الفرج
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 21:01
خدایا سرنوشت مرا خیر بنویس تقدیری مبارک تا هرچه را که تو دیر می خواهی زود نخواهم و هر چه را که تو زود می خواهی دیر نخواهم. دکتر علی شریعتی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 مهرماه سال 1388 20:25
لامذهب این آنفولانزای دست بردار نیست که نیست. محبوبه چی کار کنم خوب بشم. امروز اینقدر داد زدم دیگه صدام در نمی یاد. اون وقتا که هیلکم نامیزون بود قوی بودم اینقدر زود مریض نمی شدم . حالا که خودمو کشتم لاغر شدم تا کسی فوتم می کنه سرما می خورم . بالاخره نفهیمدم این انفلوانزای آ یا ب کی می خواد دست از سرم برداره؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 مهرماه سال 1388 20:22
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش از هر کران پیداست ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.